تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 11:11 صبح
کنون رزم ویروس و رستم شنو دگر ها شنیدستی این هم شنو
که اسفندیارش یکی دیسک داد بگفتا به رستم که ای نیک زاد
در این دیسک باشد یکی فایل ناب که بگرفتم از سایت افراسیاب
برو سیر میکن بدین دیسک هان که هم نون هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه اش
|
ادامه مطلب... | |
10 تیر 1389 ساعت 10:29 |
زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر !
من گرفتم تو نگیر
چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر !
من گرفتم تو نگیر
بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر !
یاد آن روز بخیر
زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر !
من گرفتم تو نگیر ! | |
07 تیر 1389 ساعت 17:54 |
اکسید گشت و سوختیم/ بس که فیزیک و شیمی آموختیم
هی اسید و باز دعوا می کنند/ خاک عالم بر سر ما می کنند
درس چون در مغزداغم می رود/ می شود فرار و فوری می پرد
بار سنگین فیزیک لج کرده است/ اهرم ذهن مرا کج کرده است
|
ادامه مطلب... | |
07 تیر 1389 ساعت 16:12 |
منم مرد مردان ایران زمین ز مادر نزادست چون من چنین تو ای جوجه با این قد و هیکلت برو تا نخورده است گرز بر سرت
جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
تو را هیچ کس بین ایرانیان نمی داندت چیست نام و نشان ولی نام جومونگ و سوسانو را همه میشناسند در هر مکان تو جز گنده بودن به چی دلخوشی بیا عکس من را به پوستر ببین ببین تی وی ات را که من سوژشم ببین حال میدن در جراید به من منم سانگ ایل گوکه نامدار ز من گنده تر نامده در جهان تو در پیش من مور هم نیستی کانال ? رو دیدی؟ کور که نیستی |
ادامه مطلب... | |
08 فروردین 1389 ساعت 18:40 |
وبهار آمد و آورد گل و یاسمنا خرج این عید در آورد همی دخل منا!
پیشتر زانکه رسد کوکبه ی مهمانان نشد اینکه بگریزیم به دشت و دمنا
تا بجنبیم، یهو بر سرمان شد آوار خیلی ازپیر و جوان، خرد وکلان، مرد و زنا
تو نگو بهر چنین یورش سختی قبلاً کل فامیل هماهنگ شده تلفننا |
ادامه مطلب... | | |
|
|
+| نویسنده :حسین ملکی
|
نظر